خــدآیـــــآ … به تو میسپرمش…
امّـ ــآ یه خوآهشــــی ازت دارم… !
یهـ روزی… یهـ جآیی … بغل یهـ غریبهـ…
“مســـــ ـــــت مست”
بدجـــ ــــوری یـآد من بندآزش…
لیآقت میخوآهد…
بودن در شعرهآی دختری کهـ …
بآ تمآم عشقش…
نبودت رآ اشکــ میریزد…
تعجب نکن!
دلیل بودنت میآن بغضهآیم
خریـــ ــــت خودم است
نه لیآقت تو
خریــــــت خودم… امآ قبول کن غریبـــهـ بی لیآقت هم بودی!