اي دوست


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 529
نویسنده : نوری

بود آیا که خرامان ز درم باز آیی ؟
گره از کار فرو بسته ما بگشایی؟

نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن که خیالی شدم از تنهایی

گفته بودی که: بیایم چو به جان ؛ آیی تو
من به جان آمدم.اینک تو چرا می نآیی ؟!!!

بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی

همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب
به که بینم ؟ که تویی چشم مرا بینایی

بیا که بی تو به جان آمدم ز تنهایی
نماند صبر و مرا بیش از این شکیبایی

بیا که جان مرا بی تو نیست برگ حیات
بیا که چشم مرا بی تو نیست بینایی

ز بس که بر سر کوی تو ناله ها کردم
بسوخت بر من مسکین دل تماشایی

 




مطالب مرتبط با این پست :

بهترین ها از دنیای دف نوازي و موسيقي سنتي، دنياي هنر و هنرمندان

شما از 1 تا 20 چه نمره ای به وبسایت میدهید؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پلاک 10 و آدرس plak10.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 






RSS

Powered By
loxblog.Com