بیائید عشق را با یکدگراز نو معنی کنیم . بر تندیس ناخدای عشق قلم فرسائی کنیم . درحریم پاک تربتش اندگی لاله کاری کنیم. روزهای بهاری را با بلبلان نقاشی کنیم . میان طاق بوستانش معرکه و دلداری کنیم . ازنسیم گلستانش هدیه بردل و دلداری کنیم . ریشه های خشکیده را با ابربهاری بارانی کنیم . چاه بدبختی پر و رود آب کوثر جاری کنیم. دیده گان محبت را از یکدگر خریداری کنیم. معنی اول را حک کردن به جان معنی کنیم . دومی را هر چه داریم تقدیم این غوغا کنیم . عاقبت عشق وانصاف را با خدا معنی کنیم.
*******************
خدایا دل دیوانه ام گمراه نیم نگاه تو محبوب است. نگردد چرخ فلک تا رخ زیبای مهتاب خاموش است. روزگار نی با ناله سوزناک فصل خزان درگیر است. آنگاه که رسم عاشقان در دریای وجود غمگین است.
******************
تو را کنار کنار دلم طوفانی ازعشقت در کمین است . بر خطای گنه کرده خویش خجل و شرمگین است . چه زیبا خاطرت آرامش و امید و رحمان و رحیم است. برسفره مسکین وندارآواز قناعت آید که خدا کریم است.
************************
درویش وغنی بر تربت آرامش تا ابد شریک اند . برندای ملک الموت الحق هردو یکسان سهیم اند . کسان را که نیت غرور و کبر و ریا درکاراست . آگه درافق عمرهم آغوش کفن و میهمان زمین اند. روزگارناسازگارهمچون مثال حباب روی آب باشد. دارا و نداردرمسلخ عشق ورفاقت برهم غریب اند . گذرد روزگاران تنگ دستی ازسرنوشت خوب و بد. مخورغم ازازل خیروشروسیاهی باسپیدی رفیق اند.
*******************
یادت هست . همزاد گریزانم . درسیر رویای تو بودم تو نبودی . درغم دریدارت بااهل جهان بودم تونبودی . درسرفصل خیال تمنای غریب تو بودم تو نبودی . دربردیواردلت بانک آوازخوشم بود و اما تونبودی .
****************************
پدر مهربان و هستی بودنم . دیده پنهانی در دل خویش همیشه بینائی تو . عمر را سوزانی شاید هم عاشق پنهانی تو . کوه گران را هدیه برنامت دادند دم نیاری تو . روزوشب برهم آمیختی ازنیاز شاهکاری تو . غصه های دیرین شکیبا بدل تحمل داری تو . سنگ صبوری صندوچه اسرار ته دریای تو . کاش میشدغوص کنم بر اعماق دلت دنیای تو . بنشینم گذری بر احوال دیرینت کنم معمای تو . دنیارا چه رسد از بهرمحنت و دل آزردن تو . دعای غیب داری دانم از برمن دیده تمنا داری تو. نشودهرگزسوزنگاهت پایان نگران واسیر دنیائی تو. شایدهمدست خدائی درهمه عمرمالک آن دنیای تو.
******************************
صبح و سحر وهمان بوی محبوب ازلی یار. بر دل بی تاب من باز ورق میزند هر روز سرآغاز آتشین دلتنگیها را . گویم ای دوست تا آفتابی بر بوم زندگانی هست. همنشین سفره بی نیاز درگاه این نعمتیم
.
************************************
بنگر آینده پیش رو برما را. . .حسرت دیدار حبیب از روز ازل بر دل عاشق باقیست . آنچه میماند گذریست که بر این وادی گذار هر جنبندی را مجنون خود میسازد . ما نه بر آنییم که عبرت رفته گان گیریم. نه براینیم که توشه راه آخرت بر خویش محیا سازیم . یادمان باشد غایب در غیبت شیرین شود . وگرنه ما غایبان فردائیم و حاضران امروز. آینده زیستان خریدار مهر و دل بی تاب ما نیستن .
***********************************
زندگی گذر است . با بودن وبودنها یک نظر است . خود را غافل به این معما نکنیم. گفته ها هم یک حس گذر است
*******************************
میان گفت های راست ودروغ از صفای عشق وبلوغ کس را نشان مردان یافتن خطاست . از دلیل این همه گمراهی ها سالها تجربه را بر هاون کوفتن خطاست . گر مرد رهی عشق را درعالم مستی یافتن رواست . از بالا رفتن بر نردبان هستی معمای حل نشد . عاقلان را کوی می را بی مستی خوردن خطاست.
****************************************
پروردگارم نیاز من نیازبست که در دل وجودم جاری ساخته ای . مرا خود آورده ای و بر مصلحت خویش خواهی برد . به تمنای نامت که جاریست بر کلام مصلحان دربارت. ملک الموت را گوی . روحم را به دریا بسپارد. وجسمم را بخاک . خواهانم از درگاهت . فرشتگان زمینی که دل به دریا میزنند . همراه و هم یارشان باشم.
مطالب مرتبط با این پست :
درباره ما
بهترین ها از دنیای دف نوازي و موسيقي سنتي، دنياي هنر و هنرمندان
عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار بازدید
