باور کن ای مالک من ای صاحب قلب تنهایم که تنهایی مرا از پای درآورده است.
لحظه جدایت را بسان یک فاجعه با تمامی وجودم باور دارم لحظه ایکه طومار زندگیم در هم پیچید
حال تو برای من همه چیزی و من برای تو در حد یک خاطره آیا از این تن چکیده باز هم انتظار عمل داری
باورم کن باور کن حتی زمانیکه نسیم خاکستر وجودم را به بازی میگیرد باز صدای مرا خواهی شنید که
میگوید « دوستت دارم»
(زهره)