عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 737
نویسنده : نوری


مرا هست کفشی ز عصر حجر / که میراث مانده ز جد پدر

شریک غمش بوده و شادیش / به پا کرده در جشن دامادیش

خدایش بیامرزد آن زنده یاد / که از خود هم این ارث بر جا نهاد

چو هی میبرم پیش هر پینه دوز / ز مغزش پریده است برق و فیوز!

بود چون که جان سخت چون کرگدن / بپوشم به هر گاه و بیگاه من

هر آنچه ز وزنش گویم کم است / که سنگین چنان کله رستم است

ز پایم بود چند سانتی گشاد / چو پاپوش افراسیاب و قباد

مرتب به پایم لخ لخ کند / ندارد چو کف پای من یخ کند

ز بس خورده اقسام واکس و پماد / مرا رنگ اصلش نیاید به یاد

ولی من ز بابای جنت پناه / شنیدم که رنگش بوده سیاه

بسی نعل خورده است بر تخت آن / شاه سم قاطر پادگان!

به هر سوی آن خورده صد دانه میخ / فرو میرود توی پایم چو سیخ

همی‌ترسم آخر به جرم قاچاق / که مامور گردد برایم براق

که این جزو آثار تاریخی است / چرا که خطوط تهش منحنی است

اگر عمر باقی است، سال دگر / سپارم من آن را به امواج بحر

که تا همچو زورق همراه باد / رود گویی اصلا ز مادر نزاد

و یا میزنم واکس بر رویه‌اش / گذارم سپس داخل موزه‌اش



مطالب مرتبط با این پست :

بهترین ها از دنیای دف نوازي و موسيقي سنتي، دنياي هنر و هنرمندان

شما از 1 تا 20 چه نمره ای به وبسایت میدهید؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پلاک 10 و آدرس plak10.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 






RSS

Powered By
loxblog.Com