می نشینم همه شب گوشه این تنهایی
به امیدی که تو روزی ز سفر بازآیی
موج چشمم به هوای تو خروشان شده است
غرق غــم هسـتم و تـو ســاحــل این دریــایی
بنشیـن در بر آییــنه قلبــم یـک دم
تا خودت خوب ببینی چقدر زیبایی
دل به تو بسته ام و خلق رهایم کردند
آخر عشق همین است٬ همین رسوایی