هیچ انتظاری شیرین نیست.انتظارها شور و شیرین و ترش و گس و ملس ندارند.همه شان تلخند.حالا بعضی ها از اول تلخ ِ تلخند و بعضی ها،به مرور زمان تلخ میشوند.
آقای پستچی! انتظار ِ آمدن ِ تو،انتظار ِ لیمو شیرینی است.چند روزی میشود که شیرینی اش رفته.نگذار تلخی اش دلم را بزند.زودتر بیا لطفا!
شانه های بی دریغ
وقتی که می گفت: " تو می دانی..." بغضِ دلگرم کننده ای داشت. مثلِ فریاد بی محابای یک خواستنِ بزرگ، مثل شب دلفریبِ چشم های به عشق آذین بسته. مرد که برایت میگفت و تو می دانستی؛ تو خوب می دانستی، همه ی رزوت می درخشید. همه ی دقایقت روشن بود.