داستانهای شیوانا: عیار جوانمردی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 417
نویسنده : نوری

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

شیوانا با دو نفر از شاگردان از راهی می‌گذشتند. در مسیر حرکت به مزرعه‌ای رسیدند که در گوشه‌ای از آن ساختمان بسیار مجلل و گران‌قیمتی برپا بود و در گوشه‌ای دیگر محل سکونت کارگران قرار داشت که بسیار متروک و خراب به‌نظر می‌رسید. یکی از شاگردان در مورد ساختمان بزرگ پرسید و کارگری که آنجا نشسته بود، گفت: «این ساختمان مال صاحب این مزرعه است. او مرد ثروتمندی است و از ثروت خود هم خوب استفاده می‌کند. همان‌طوری که می‌بینید او به خودش و فامیل‌هایش خوب می‌رسد.»
شیوانا و شاگردان راه را ادامه دادند تا به مزرعه دیگری رسیدند. در این مزرعه، خانه صاحب مزرعه با بقیه کارگران تفاوت زیادی نداشت. البته از لحاظ وسعت بزرگ‌تر بود، اما از بقیه جهات عین ساختمان کارگران بود. دوباره یکی از شاگردان کنجکاو شد و در مورد صاحب مزرعه پرسید. رهگذری گفت: «صاحب این مزرعه آدم ثروتمندی است، ولی به‌اندازه خرج می‌کند و به دیگران هم سخت نمی‌گیرد و دست بقیه را هم می‌گیرد.»
مدتی که گذشت یکی از شاگردان نتوانست طاقت بیاورد و گفت: «به نظر من آن مزرعه‌دار اولی که از ثروتش برای رفاه خودش استفاده کرده بود، کار درستی انجام داده بود. آدم باید از ثروتش استفاده کند، وگرنه داشتن و نداشتنش به چه درد می‌خورد!؟»
شیوانا چیزی نگفت و اجازه داد دو شاگرد خودشان در این مورد بحث کنند.
چند ساعت بعد آنها وارد دهکده‌ای شدند و تصمیم گرفتند در مهمان‌سرایی منزل کنند. در آن مهمان‌سرا خانواده‌های متعددی هم حضور داشتند. یکی از خانواده‌ها مردی بود با لباس نو و بسیار گرانبها و چهره‌ای شاداب و سرحال که برعکس او، زن و فرزندانش لباس‌هایی معمولی و ارزان به تن داشتند و مظلوم و بی‌صدا گوشه‌ای نشسته بودند. خانواده دیگری هم بودند که در آنها برعکس لباس زن و بچه‌ها بسیار نو و زیبا بود و مرد خانواده لباسی معمولی و خاکی به تن داشت.
شاگردی که در طول راه طرفدار مزرعه‌دار اولی بود، نگاهی به مرد خوش‌لباس انداخت و گفت: «این مرد چه آدم خودخواهی است. بهترین و گران‌قیمت‌ترین لباس‌ها را پوشیده و بهترین غذا را برای خودش سفارش داده و درعوض زن و بچه‌هایش که چشمشان به دست اوست و برای غذا و لباس وابسته او هستند، باید گوشه‌ای منتظر بمانند تا ایشان بعد از سیر شدن سری هم به آنها بزند!»
شیوانا لبخندی زد و گفت: «این چیزی که گفتی در مورد کارگران آن مزرعه اول هم صدق می‌کند. آنها هم مجبورند در فصل کشت و درو در مزرعه ساکن باشند، بنابراین از لحاظ مسکن و غذا وابسته به صاحب مزرعه هستند. وقتی مالک مزرعه متوجه آدم‌هایی که به او وابسته هستند، نیست و سرش را پایین انداخته و فقط به فکر راحتی خودش است، او نمی‌تواند آدم درستی باشد و مورد تایید قرار بگیرد.
آن مزرعه‌دار دوم که وضع زندگی خود و کارگرانش تقریبا یکی بود و یا این مرد که راحتی و شادی زن و فرزندانش را به خوشی خودش ترجیح می‌دهد، آنها وابسته‌های خودشان را درک می‌کنند و همه شادی‌ها و خوشی‌های عالم را تنها برای خودشان نمی‌خواهند.
کسی که نسبت به افراد وابسته به خودش سخت‌دل و بی‌رحم است، مسلما نمی‌تواند آدم درست و قابل‌اعتمادی باشد و هرگز نباید مورد تایید و تحسین قرار گیرد.
از این به بعد اگر خواستید میزان جوانمردی و انسانیت و شرافت یک انسان را بسنجید، ببینید او با کسانی که از لحاظ غذا یا جا یا حقوق به آنها وابسته‌اند، چه برخوردی دارد. اگر دیدید این وابستگی را زنجیری برای حقیر کردن و خوار شمردن و تسلیم کردن آنها و پله‌ای برای سروری و بالانشینی و زورگویی خودش ساخته، بدانید که این شخص مشکل دارد و باید با او با احتیاط برخورد کنید. درواقع این وضعیت و احوال وابسته‌های یک فرد است که میزان لیاقت و کارآمدی او را تعیین می‌کنند.»




مطالب مرتبط با این پست :

بهترین ها از دنیای دف نوازي و موسيقي سنتي، دنياي هنر و هنرمندان

شما از 1 تا 20 چه نمره ای به وبسایت میدهید؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پلاک 10 و آدرس plak10.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 






RSS

Powered By
loxblog.Com